بعد از یک فراق دو ساله نمایشگاه بین‌المللی کتاب که بزرگ‌ترین رخداد فرهنگی محسوب می‌شود در 21 اردیبهشت ماه 1401 افتتاح شد. فضای کرونایی بر استقبال دوستداران فرهنگ و کتاب سیطره انداخته و آن‌چنان شور و شعفی متصور نیست. با این حال سری به غرفه نشر شاعران پارسی زبان زدم. موسسه فرهنگی شاعران پارسی زبان در اقدامی تحسین برانگیز بستر مناسبی را برای شاعران پارسی زبان از کشورهای هندوستان، افغانستان، تاجیکستان و چندین کشور دیگر فراهم کرده است که در چندین نوبت به معرفی آنان می‌پردازیم.
«اما تو شمس بودی» نام مجموعه‌ای از سروده های مصطفی محدثی خراسانی است که نشر شاعران پارسی‌ زبان به زیور چاپ آراسته است. این کتاب مشتمل بر 34 غزل بوده و دارای 88 صفحه به انضمام سخن ناشر و خودنوشتی از این شاعر گران‌مقدار است. نشر شاعران پارسی زبان در بیان هدف والا و ارزشمند ترویج شعر و ادب پارسی این‌گونه در سخن ناشر می‌گوید: برآن شدیم تا در یک تعامل دو سویه در کنار نشر شعر شاعران سرزمین شبه‌قاره و پارسی زبانان شاعر از دیگر کشورها آثار تنی چند از شاعران ایرانی از باتجربه‌ها تا شاعران جوان و آتیه‌دار را نیز در سرزمین هند باستانی نشر دهیم. امید آن‌که از رهگذر این تلاش و کسب تجربه از آثار شاعران ایرانی، شعر پارسی در سرزمین هند و در تمام شبه‌قاره دیگربار به روزهای طلایی پیشین باز گردد.
سراینده اشعار در خودنوشت با عنوان «در شناخت عبدِ فانی، مصطفی محدثی خراسانی!» بیان می‌دارد: نه تنها اسماً که رسماً خراسانی‌ام، اصلا هم مو لای درزش نمی‌رود، آنقدر که هنوز که هنوز است بعد ده سال اقامت در تهران، تا به کسی سلام می‌کنم یا جواب سلام کسی را می‌دهم، اولین سوالش این است که مشهدی هستی؟ اصلا طنین اسم و فامیلم طوری است که بسیاری که مرا ندیده‌اند، فکر می‌کنند از شیوخ قرن چهارم و پنجم هرات و بلخ و است.
سال 1340 در منتهی‌الیه خراسان، 15 کیلومتری مرز افغانستان در شهر تایباد به دنیا آمده¬ام، جایی که هرکس می‌شنود، مثل این‌که اولین بار است می‌شنود و با تعجب می‌گوید: کجا؟!
آخوندزاده‌ام و البته شاعرزاده، آنقدر آخوندزاده‌ام که پدر بزرگم مرحوم شیخ رجبعلی محدثی خراسانی( یار شیخ بهلول در جریان قیام گوهرشاد) در مسجدی دفن است که پنجاه سال امام جماعتش بوده و آنقدر شاعرزاده که تمام بزرگان شعر خراسان گنجینة خاطرات‌شان پر است از جنون شاعرانة مرحوم پدرم، شیخ حسن محدثی خراسانی؛ شعر در خاندان ما کمی تا قسمتی موروثی است، تنها بین ما هفت خواهر و برادر، سه نفر شاعر تمام وقتیم.

انجام

هرچند دل از دست تو آرام ندارد

جز یاد تو در خاطر ایّام ندارد

پندار رسیدن به خم زلف تو کفر است

کفری که به جز صبغة  اسلام ندارد

برخاستم، امّا نه به قصد نشستن

برگشته ام و کوی شما بام ندارد

تا حلقة در آمدم و روی زدن نیست

پیکم، ولی آن پیک که پیغام ندارد

بیمم مده از عشق که پایان نپذیرد

آغاز مگر داشت که انجام ندارد؟

مسعود فرج ­الهی

فارسی­ بان خبر

کد خبر : 469

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوی توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمی شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید