کتاب گنجینۀ گویشهای ایرانی استان خوزستان (۱) (شهرستان بهبهان)، تألیف گویشپژوه و نویسنده، سعادت فرهیخته در انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد. در این کتاب گویشهای بهبهانی، بُوُلیها، زیدونی، طیّبیها، بهمئیها، زنگواییها ـ اُولامیرزالیها گردآوری شده است.
به گزارش روابطعمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ در ادامۀ فعالیتهای علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی بهمنظور شناسایی و ثبت اطّلاعات مربوط به زبانها و گویشهای ایران و با هدف تهیۀ فرهنگهای تخصّصی در زمینۀ زبانها و گویشهای ایران؛ دستیابی به شناختی بهتر از تحّولات تاریخی و جغرافیایی زبان فارسی و دیگر زبانها و گویشهای در معرض نابودی؛ تهیۀ فرهنگهای تخصّصی در زمینۀ زبانها و گویشهای ایرانی از دهۀ هفتاد در دستور کار گروه زبانها و گویشهای ایرانی قرار گرفته است.
فرهنگ گویش استان خوزستان (شهرستان بهبهان) جدیدترین کتاب این مجموعه است که بههمّت «سعادت فرهیخته» تدوین شده است که خود یکی از گویشوران شهرستان بهبهان است و با هدف تلاش علمی برای حفظ گویش زبان قومی خود، سالها به گردآوری و تدوین واژههای و اصلاحات این گویش پرداخته است.
مؤلف افزونبر گویش بهبهان گویشهای بولی، زیدونی، طیّبی، بهمئی، زنگوایی ـ اولامیرزالی نیز در این گنجینه گردآوری کرده است. این کتاب در فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده است.
بهبهان یکی از شهرستانهای استان خوزستان است که مرکز آن، شهر بهبهان است. بهبهان به گواه تاریخ از پیشینه ۱۰هزار ساله برخوردار است. طوایف بهبهانی، قنواتی و بولیها از مردم قدیمی و بومی بهبهان هستند.
مؤلف این کتاب از همکاری،۴۲ نفر از گویشوران بهبهانی، ۳۸ نفر از گویشوران بولی، ۳۳ نفر گویشور زیدونی، ۵۰ نفر گویشور طیّبی، ۳۳ نفر گویشور بهمئی،۳۳ نفر گویشور زنگوایی ـ اولامیرزالی نیز برای بهسرانجامرساندن بهره برده است و برای استفادۀ بیشتر علاقهمندان، علاوهبر تلفّظ واژهها، معنای هر واژه در زبان فارسی نیز درج شده است.
مقدمه، واژهنامه (پیکرۀ اصلی متن)، مقالۀ مفصّلی دربارۀ شناساندن سرزمین پژوهیده، پیشینهشناسی، جغرافیای شهرستان بهبهان، گویششناسی، ویژگی زبانی (واجشناسی و دستور گویشها) واژهنامه، جملهها، متلها و منابع از بخشهای مختلف این کتاب هستند. این گویشها، واژهها واصطلاحات بسیار دارند.
گنجینۀ گویش شهرستان بهبهان نخستین کوشش برای شناسایی گویشهای استان خوزستان است.
گنجینۀ گویشهای ایرانی عنوان عمومی مجموعۀ فرهنگهایی است که نخستین دفتر آن در سال ۱۳۸۴ با عنوان گنجینۀ گویششناسی فارس، بههمّت عبدالنبی سلامی، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد.
گفتنی است؛ هدف از انتشار «گنجینۀ گویشهای ایرانی» صرفاً ارائۀ مواد خام از گویشهای اصیل ایرانی است که پژوهشگران عرصههای گوناگون میتوانند از جنبههای مختلف آوایی، صرفی، نحوی، واژگانی و معنایی آنها را بررسی کنند و بهخصوص زبانشناسان و مردمشناسان از آن بهره بگیرند.
مجموعهکتابهای گنجینۀ گویشهای ایرانی یکی از منابع مهم برای پژوهشگران، نویسندگان، فیلمنامهنویسان و بازیگران بهشمار میرود که میتواند با بهرهبرداری از امکانات این مجموعه؛ نهتنها با گوشههای پنهان از فرهنگ و تمدن و زیست اجتماعی اقوام مختلف ایرانی آشنا شوند، بلکه میتوانند از این منبع برای خلق آثار جدید در عرصههای مختلف بهره مند شوند.
کتاب «گنجینه گویشهای ایرانی ـ گویش استان خوزستان (شهرستان بهبهان)»، ۵۶۷ صفحه و به بهای ۲۱۰هزار تومان در انتشارات فرهنگستان زبان وادب فارسی منتشر شد.
برای تهیۀ این کتاب و دیگر آثار ادارۀ نشر فرهنگستان با کتابفروشی فرهنگستان (۰۲۱۸۸۶۴۲۴۹۷) یا آقای عفیفی (۰۹۱۲۶۹۴۷۱۴۴) تماس بگیرید.
مقدمه
اهمیت و توجه به سایر گویشهای رایج در ایران، آنگاه آشکار میشود که بدانیم توانمندی و بالندگی زبان فارسی معیار بستگی به شناخت و چگونگی بهرهبردن از گویشها و لهجههای گوناگون دارد. یعنی گویشها و زبانهای غیر رسمی میتوانند به رشد و تقویت زبان معیار کمک کنند به ویژه در زمینهی برابرسازی. از طرفی دیگر، بعضی از این گویشها از لحاظ مختلف، مستقل هستند ولی پیوند و اشتراکات نزدیکی با هم دارند، مثلا، گویشواران لک به واژهی«آهن»، آسِن:āsen میگویند در حالی که بلوچها و کُردان نیز این واژه را به همین شیوه تلفظ میکنند
گویش لکی، از ماندگارترین و قدیمیترین گویشهای ایرانزمین است که افراد زیادی به آن تکلم میکنند و عمدتاً در استان لرستان هستند. همچنین شماری از آنها در استانهای ایلام، کرمانشاه، و همدان پراکندهاند.
گروهی دیگر از لکها بر اثر سیاست دولتمردان گذشته به نقاط مختلف کشور از جمله شمال(دهکدههای مکارود، کجور...) دهکدههای خداآباد و شاپور کازرون و چهلچشمهی شیراز، منوجان جیرفت کرمان، ظهران چای زنجان کوچانده شدهاند. همچنین شماری از لکها در سلیمانیه عراق به سر میبرند.
آقای محمد مرتضایی در کتاب «زبان کردی و لهجههای مختلف آن» مینویسید:« علاوه بر منطقهی وسیع لرستان، در شهرستانهای شاپور، خوی و رضاییه ... لک وجود دارد، و عشیرهی بزرگ کلونعبدی فارس هم بنا به تحقیقات پرفسور اومان به لهجهی... لکی صحبت میکنند. و در پاکستان، هندوستان، افغانستان، بلوچستان لک که از عشایر ایل مشهور(براخوی) هستند، وجود دارد و مرکز آنها شهر(ایغ) و حدود شمال آن از درهی کلات به(لاسی بله) میرسد و قسمتی از ایل (براخوی پایین) و ایل(قلندرانی) در سراوان و چاهلان مقیمند. ایلات مزبور با تمام عشیرههای خود از جانب حلب به این مناطق رفتهاند، عدهای از محققین براین عقیدهاند که آنها از غرب فلات ایران به کرمان و از آنجا به مکران و بلوچستان رفته و سپس متفرق گردیهاند...»(مرتضایی، 62:1357)
البته نگارنده با نظر آقای مرتضایی همداستان نیست که «لکی» را لهجه دانستهاند. شاید نظر ایشان و دیگر پژوهشگرانی که بر این خطا رفتهاند، از اینروی باشد که لهجه را به جای گونهی زبانی به کار بردهاند. برای روشن بحث و این که زبان، گویش و لهجه چیست و چه تفاوتی با هم دارند، مطلبی از زبانشناس نامبردار کشورمان-دکتر محمدرضا باطنی- آورده میشود:
«در بعضی کشورها که یک زبان رسمی دارند، مانند ایران و فرانسه، زبانهایی یافت میشود که با ملاکهای زبانشناسی زبانهایی تمامعیارند... ولی این زبانها چون در داخل مرزهای سیاسی این کشورها قرار گرفتهاند و زبان رسمی نیستند و از طرف دیگر اکثراً خط مستقل و ادبیات جداگانهای ندارند، با زبان رسمی همپایه نیستند... در فرانسه به این زبانها patois میگویند و در فارسی میتوان اصطلاح گویش را برای آنها به کار برد. بدین ترتیب کُردی، گیلکی، مازندرانی، بلوچی و مانند آن گویش هستند.»
زندهیاد استاد باطنی در ادامهی این مبحث میافزایند:«وقتی اصطلاح گویش را در این مفهوم بهکار میبریم باید به نکات زیر توجه داشته باشیم:
1-گویش با لهجه تفاوت دارد: لهجه گونهای است از یک زبان که با لهجههای دیگر آن زبان هستهی ارتباطی مشترک دارد ولی گویشهای یک کشور با یکدیگر و با زبان رسمی هستهی ارتباطی مشترک ندارند، یعنی سخنگویان آنها جز در موارد حاشیهای بدون آموزش سخن یکدیگر را نمیفهمند.
2-گویشها از روی ملاکهای زبانشناسی زبان هستند ولی چون زبان رسمی نیستند، نام زبان برآنها اطلاق نمیشود.
3-بنابر تعریف بالا، اصطلاح «گویشهای فارسی» بیمعنی است زیرا به گیلکی، بلوچی، کردی و غیره باید گفته شود گویشهای ایران و به گونههایی چون یزدی، مشهدی، تهرانی و غیره باید گفته شود لهجههای فارسی. وقتی کردزبانها، ترکزبانها، گیلکیزبانها و سخنگویان دیگر گویشها فارسی حرف میزنند، معمولاً لهجه پیدا میکنند. به این نوع لهجهها باید گفت لهجهی کردی، لهجهی ترکی، لهجهی گیلکی و غیره....»(باطنی،28:1374)
از ویژگیهای خاص گویش لکی وجود پارهای از واژگان اوستایی، فارسی باستان و پهلوی است. این واژگان با همان ریخت کهن در حال حاضر در گویش لکی کاربرد دارند. این ویژگی قدمت و دیرینگی گویش لکی را میرساند. برای مثال چند نمونه آورده میشود:
فارسی |
لکی |
پهلوی |
دیو |
دیو |
dēv |
زین |
زین |
zēn |
تیز |
تیژ |
Tēz/ž |
زخم |
زَم |
Zahm |
|
کرنگ* |
koring |
*کورینگ در پهلوی و کُرنگ در لکی:در فرهنگ پهلوی به میدان میدان اسب دوانی معنی شدهاست. همچنین به نقل از برهان قاطع آمدهاست: کرنگ، کرنگه: بروزن تفنگ اسب آل را گویند و به معنی میدان و جای صف کشیدن سپاه باشدو جرگه و حلقه زدن مردم و سپاه را میگویند. باید گفت معنیای که از کرنگ شده دقیق نیست زیرا کرنگ به معنی چند سیاه چادر روستایی مربوط به چند خانوادهاست که گردهم برپا شدهباشند، یا فضای بین دو یا چند چادر سیاه که شبها گلهها را آنجا نگهداری میکنند.(بنگرید واژهنامهی لُری ص 557)
اما وجود پارهای از واژگان لکی نیز در متون کهن ادب پارسی یکی دیگر از دلایل قوی بودن و استواری این گویش است. برای نمونه:
به گرمی، بر ایشان یکی بانگ زد
کز آن بانگ تب لرزه بر مانگ زد(عنصری)
مانگ یعنی: ماه که در پهلوی ماونگه است. مانگ با همین ریخت و تلفظ اکنون در گویش لکی رواج دارد.
بپرسید نامش، ز فرخ هجیر؛
بدو گفت:«نامش ندارم به ویر»
ویر، واژهای است لکی به معنی: هوش که به شکلهای ویریا(باهوش)، ویرا و ویردار نیز به کار میرود.
ز شعر نفس تو آن بارهای عار کشد
که چون هلال به طفلی در آیدش کوزی
کوز:köz معادل قاچ، مثلاً یک قاچ هندوانه.(انوری)
لکی، زبان شعر و ادب لرستان است و نیز زبان سرودههای مذهبی اهل حق«یارسان» که آیینی است درویشی و پر از راز و رمز. اشعار زیبا و پرمغزی که سینه به سینه و نسل به نسل به یادگار ماندهاند، چون«چلسرو»(چهل سرود)1 و مور و هوره2 -باستانیترین آوای انسانی- به گویش لکی سروده شدهاست.
آوایی(ö) در گویش لکی وجود دارد که در زبان فرانسه نسز هست. این آوا در واژههای: رون(rön): روغن، قول(qöl): عمق، هول(höl): رنگ قهوهای، دیده میشود.
«از قدیمترین آثاری که واژههای لکی در آن فراوان به کار رفته است و اصولاً به فهلویات مشهور است، دوبیتیهای باباطاهر و دوبیتیهای قطران تبریزی است.» (ایزپناه،26:1376)
سند دیگری که میشود از آن نام برد، سرودههای «ملاپریشان»، عارف و شاعر لک است که در قرن هشتم هجری میزیسته و همعصر خواجهی شیراز بودهاست. ملاپریشان ساقینامهای دارد با مطلع:
ساقی باوهرو جامی پی مستی
sāqi bāwaru jāmē pey masti
سودم مستین ژیان ژ هستی
sudem mastiyam žeyān ža hasti
معنی: «ای ساقی جامی از آن شراب برایم بیاور تا با نوشیدن آن از خود بیخود شوم؛ زیرا من خود میدانم که سودم در مستی و از خود بیخودی است و زیانم در هوشیاری و آگاهی.»
با دریغ هنوز گویش لکی آنگونه که باید و شاید مورد بررسی و کنکاش قرار نگرفته است. اگر بر آن باشیم که گویشها، بازوانی توانمند برای زبان فارسی(زبان معیار) هستند اهمیت آنها بیشتر آشکار میشود. امروزه زبان فارسی در برابر سیل واژگان بیگانه قرار گرفته است، بدینروی برای جلوگیری از هجوم واژگان بیگانه، میتوان از واژههای محلی و بومی استفاده کرد به ویژه در زمینهی «برابرسازی».
در این باره مثالی میآوریم: گویشوران لک در برابر واژهی فوتبال، «توپان» را ساختهاند یا واژهی «وفرینه»(برفینه) در گویش کرمانشاهی اسم دختر است و از دو پارهی وفر(برف)+ینه(پسوند نسبت) ساخته شده است. اگر دقت کنید، ترجمهای که از snow White جک لندن به فارسی شدهاست، یعنی «سفید برفی» سطحی و ضعیف بهنظر میرسد؛ حال اگر به گویشها به عنوان ذخایر ارزشمندی نگاه شود، مشکلاتی از این قبیل به وجود نمیآید. بدین روی بر ماست که برای حفظ و پاسداری از گنجینههای ارزشمند خود بکوشیم. در این مقاله تلاش شده است تا خوانندهی ارجمند با گویش لکی و برخی ویژگیهای این گویش از جمله فرآیندهای واجی آشنا شوند.
کلیدواژگان:
گویش لکی،فرآیند واجی، زبان معیار، لهجه، همگونسازی، غیرهمگونسازی،
فرایند واجی چیست؟
هر نوع دگرگونی را که روی نوع، محل و تعداد واجها یا ساختمان هجا(بخش)، تأثیر داشته باشد،«فرایند واجی» Phonological process میگویند.
معمولاً خط و نوشتار نسبت به فرایندهای واجی مقاومت نشان میدهد، اما این فرایندها به شکل گستردهای بر گفتار اهل هر زبان تأثیر میگذارند و آنها هنگام سخن گفتن یا خواندن یک نوشته، این فرایندها را به کار میبرند همچنان که ما مینویسیم«شنبه» اما میخوانیم «شمبه»؛ در گویش لکی برای راحتتر شدن تلفظ، واج /ب/ نیز حذف میشود:«شمه =šama .» در این گویش بعضی از واژهها، شکل کهنِ خود را حفظ نمودهاند، برای نمونه: خواهر، xowa ، خوش xowaš اما ( و ) خواهر و خوش در زبان فارسی دیگر تلفظ نمیشود که به آن واو معدوله میگویند.
انواع فرایند واجی در گویش لکی
زبانشناسان، فرایندهای واجی را به انواعی دستهبندی از جمله:
١- همگونسازی ۲- ناهمگونسازی ۳- قلب ۴- کاهش 5- ابدال
الف) همگونسازی:
همگونسازی(assimilation) عبارت از آن است که دو واج اعم از واکه(مصوت) یا همخوان(صامت) و یا یک واکه و یک همخوان درون یک هجا با یک واژه بر روی هم تأثیر بگذارند و با هم همگون شوند. مثلاً تكواژ be(ب) پیشوندی است که در آغاز فعلهای امر قرار میگیرد، مانند: بنوس =benös بنویس، بنیش = beniš بنشین، بِگِر= beger بگیر و .... همچنین در گویش لکی گاهی واج /ج / به واج / ش / هر گاه بیش از واج /ت / بیاید، تبدیل میشود: اجتماع = اشتما، مجتهد= مشتهد.
واژهی «انبار، فارسی، در گویش لکی به «امار:amār » بدل میشود. در این واژه، واج / ب / که واج دولبی است بر واج پیش از خود یعنی /ن / تأثیر میگذارد و آن را به واج غنهی دیگری که دولبی باشد یعنی /م/ تبدیل میکند که در فارسی به صورت «امبار» تلفظ میشود اما در لکی برای سهولت در گفتار واج /ب/ نیز از تلقط ساقط میشود.
ب) ناهمگونسازی:
ناهمگونسازی (dissimilation) نیز یکی دیگر از فرایندهای واجی است که بر اثر آن دو واج یکرنگ و یا یکسان در یک هجا و یا در یک واژه به صورت دو واج ناهمسان و ناهمگون درمیآید. مثلاً در واژهی مسجد که از دوهجا تشکیل شدهاست، چون واجهای /س / و /ج / که اولی بیواک و دومی واکدار و برای راحتتر شدن تلفظ، واج / س / حذف و واج /ج / به واج /چ / که بیواک است بدل میشود. البته گاهی واج پایانی یعنی /د/ به /ت/ دگرگون میشود: مسجد، مچت، mačet - در واژهی «مشکل، دو واج /ش / و / ک / هر دو بیواک هستند ولی دومی به فرم واکبر خود یعنی /گ/ بدل میشود و به صورت «مشگل: mešgel » تلفظ میشود.
پ) قلب:
گاهی ممکن است که در کلمه، دو واج که در مجاورت یکدیگر قرار میگیرند جای خود را با هم عوض کنند. این پدیده را قلب (metathesis ) مینامند. در گویش لکی این فرایند نیز کاربرد دارد. برای مثال: قفل = قلف، عکس =عسک، مبارک = بمارک bemārek
کبریت، > کربیت (فارسی) > کرمیت(لكي)
جگر > جرگ > jarg
ت) کاهش:
واج(phoneme)، کوچکترین واحد آوایی زبان است که بتواند ایجاد تمایز معنایی بکند، بنابراین با توجه به این تعریف، در بعضی از واژهها، واجهایی که از جهت معنایی نقشی به عهده ندارند، حذف میشوند، چنین پدیدهای را حذف با کاهش میگویند. حذف واج ممکن است در آغاز، میان و پایان واژه رخ بدهد. نمونههای فرایند واجی «کاهش» در گویش لکی:
یکشنبه یشمه yešama |
کلاغ قلا (qelā) در این واژه علاوه بر فرایند واجی کاهش، همگونی نیز رخ داده است. |
ولایت(= سرزمین) ولات velāt |
بخش بش ba:š |
نکته: در بعضی از واژههای سهواجی که واج دومشان مصوت بلند / و/ باشد، واج پایانی میافتد. برای مثال:
چوب چو ču |
جوب جو ju |
دوغ دو du |
ث) ابدال:
گاهی در یک واژه، واجی به واج دیگری بدل میشود، بیآنکه بتوانیم برای آن در چهارچوب فرایندهای همگونی یا دگرگونی توجیهی بیاییم. مانند تبدیل همزه به / و / در واژهی: جزء > جزو و تبدیل /ی / به /ر/ در واژههای: شوی = شور ، جوی = جور.
نمونههای فرایند واجی «ابدال» در گویش لکی:
طناب تَناف tanāf |
زنگ ژنگ žang |
پَر(پر پرنده) پل pa:l |
چاقو چخو caxu |
خوشه حوشه huša |
از ویژگیهای دیگر گویش لکی این است که معمولا واجهای /خ/ به ح/h/ بدل میشوند، زیرا این دو واج هر دو بیواک هستند اما محل تولید واج /h/ چاکنای است که تلفظ آن راحتتر است.
نکته: بعضی از گویشوران لک چون طایفهی شاهیوند از شهرستان چگنی به جای واجِ واکدار/ق/ از واج بیواک /ک/ استفاده میکنند.
مثال: قسم < کسم < kasam , بوق(بوقلمون) < بوک < buk , قند < کن < kan
فرجام سخن:
گویشها و زبانهای فراوانی در کشور ما رواج دارند که میراث معنوی و زبانی ما را سامان میدهند. شناخت و حفظ این گویشها در حقیقت نگهداری از گنجینههای ارزشمند فرهنگی ماست. این گویشها نه تنها تضاد و ستیزی با زبان معیار ما ندارند بلکه پشتیبان و یار آن نی هستند. اگر بپذیرم که زبان هویت و آیینهی تمامنمای هر انسان است، پس باید برای همهی گویشهای ایرانزمین ارزش قایل شویم. به دیگر سخن، گویشهای ایرانزمین بازوانی توانمند برای زبان رسمی کشور هستند.
پینویسها:
نمونه:
صوفي صافی بیم چمه زیارت
sufi sāfe bim čema zeyārat
سوزه هنگچی دل بردمیه خارت
sowze henakči del berdmeya xārat
معنی: صوفی ساده دلی بودم که به زیارت رفته بودم، زیبارویی شوخوش دلم را به غارت برد.
سیام چوی زخال، قطرانم چوی نیل zexāl qâtranem čö nil sêyām čö
بار هجرانم نمهکیشی فیل bāre hejrānem nemakišē fil
معنی: درونم از غم مانند زغال است و اشکهایم چون رود نیل، بار سنگین هجرانم را فیل هم تاب نمیآورد!
کزه کز نکه کزت ئهر گیانم keza kez naka kezat ar geyānem
کزهت چوی نیشتر، نیشتار سُخانم kezat čö neštar ništ ar söxānem
معنی: اندوهگین مباش و غمآواز سر مده! جانم پذیرای اندوهت باد! اندوهت بهسان نیشتر بر استخوانم نشست.
2-مور و هوره: از باستانیترین آواهای انسانی که در مرگ انسان ساخته شده، مور و هوره است. این آواهای باستانی که به گویش لکی سروده شدهاند، آنچنان در طى قرون و اعصار با اندوههای انسانی صیقل یافتهاند که به راحتی تا اعماق روح و روان هر شنوندهای رسوخ مییابند. این ابیات مقام والای انسان را ارج مینهند و روان اندوه بار سوگواران را نسلی میبخشند. سرایندگان گمنان، این اشعار را در قالب تک بیت سرودهاند. بنابر این در نهایت ایجاز غنیترین احساسات و عواطف بشری در این تک بیتها نهفته است.
نمونه:
چنی چن وخنه نين دیارت
čane čan vaxta niyan dēyāret
مر بول كوبانان بین مزارت
mar bölkubānān biyan mezāret
معنی: چندین و چند وقت است که پیدایت نیست انگار خاک جایت، به تلی از خاکستر مبدل شده است.
کتابنامه:
1-باقری، مهری،«مقدماتزبان شناسی»، تهران: دانشگاه پیامنور، چاپ پنجم، ۱۳۷۷.
2-باطنی، محمدرضا، «مسائل زبانشناسی نوین(ده مقاله)، تهران: انتشارات آگاه، چاپ چهارم 1374.»
۲-مجلهی زبانشناسی، سال هفدهم، شمارهی اول، بهار و تابستان ۱۳۸۱.
٣- زبان فارسی: راهبردهای یاددهی و یادگیری، غلامرضا عمرانی و هامون سبطی، تهران: اندیشهسازان، جلد اول، چاپ اول، ۱۳۸۱.
۴- ایزدپناه، حمید، «فرهنگ لکی»، تهران: موسسهی جهانگیری، چاپ اول، ۱۳۶۷.
5- نجفی، ابوالحسن، «مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، تهران: نیلوفر، چاپ سوم، ۱۳۷۳.
6- روزنامهی اطلاعات، «پژوهشی در گویش خوانساری» یکم اَمُرداد ۱۳۸۲، شمارهی۲۲۸۲۷.
7- مرتضایی، محمد، «زبان کردی و لهجههای مختلف آن» تبریز: انتشارات مهرگان، چاپ اول، ۱۳۵۷.
8- کزازی، میرجلالالدین، «نامهی باستان: ویرایش و گزارش شاهنامهی فردوسی»، تهران: ج دوم، انتشارت سمت، چاپ اول، ۱۳۸۱.
9-فرهوشی، بهرام، «فرهنگ زبان پهلوی»،تهران: موسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم،1381.
10- زیودار، علی،«چل سرو، سرود سرنوشت»، تهران: مجلهی شعر، سال چهارم، شمارهی 21، بهار 1376.
11- یاوریان، اکبر، «واژهنامهی لُری»، خرمآباد: انتشارت افلاک، چاپ اول، 1385.
* کیانوش رستمی
- مدیرمسئول و سردبیر هفتهنامهی منطقهای سیمره
-کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
-دکترای روزنامهنگاری
آثار چاپ شده:
-دستور خط برای مطبوعات و رسانههای گروهی 1392 انتشارات شاپورخواست خرمآباد
-پیشینهی مطبوعات شهرستان کوهدشت انتشارات شاپورخواست خرمآباد(1393)
-فریاد بیصدا (بررسی پارادوکس و حسآمیزی در غزلیات بیدل دهلوی)، انتشارات شاپورخواست خرمآباد(1400)