"خاکستری"؛  مجموعه اشعار سروده الناز یزدی ، که  انتشارات راز نهان  آن را به زیور نشر  آراسته است.
این کتاب مشتمل بر ۴۳ شعر و ۵۳ صفحه بوده و مضامین آن تلفیقی است از سیاه و سفید، تسلیم و عصیان، سکوت و فریاد.
شاعر در این کتاب کوشیده غم را، فقدان را، زمین خوردن و گناه را که نقطه اشتراک بین تمام انسان‌هاست بدون تکلف و جسورانه در قالب پیراهنی از کلمات بر تن اندیشه آدم‌های بلاتکلیفی که زندگی را با روزمرگی و بدون معنا نمی‌پذیرند، بپوشاند، با این امید که مورد قبول صاحبان اندیشه قرار گیرد.


هر شفق تا آسمان تب می‌کند، این زندگی
از دهن می‌افتد و حس می‌کنم جا مانده‌ام
مثلِ کودک‌های شر و شور در پایینِ شهر
هِی زمینم می‌زَنَد دنیا و سر پا مانده‌ام
بینِ ده‌ها جوخه‌ی گرگ و رفیقانِ خودی
با سکوتِ زوزه‌ی خمپاره خوابم می‌بَرَد
"گرچه عمری بر خلافِ آرزوها..." بگذریم!
فقر، تنها صورتِ بیچاره‌ها را می‌دَرَد
شکلِ  واگن‌های بی‌کیفیتِ راه آهنی
زیر بارِ عشق با هر ناکسی راه آمدم
زخم از دستِ تبر می‌خوردم و عارم نبود
جنگلی هیزم شد و بی‌وقفه کوتاه آمدم
غم نکشت و زخم خورده باز تنهایم گذاشت
بعدِ طوفان تا بِرویم شاخه‌ها را می‌بُرم
نیش خوردم از زمانه تا بفهماند خدا
گاه گاهی چوب انسان بودنم را می‌خورم

کد خبر : 718

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوی توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمی شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید