نگویمت که به روی فرشته میمانی
تصوری که به ذهنم نشسته شد، آنی!
تو آن نشسته به مسند خدای موهومی
که دلشکنتر از اهریمنان ایرانی
اگر مسیح تو را پیش چشم تو کشتند
شگفت نیست از حاین آیههای شیطانی
تمام روزنههای امید را بستند
کجاست آن همه دروازههای روحانی؟
گناه نیست بگو"وصف عیش..."ای طوطی!
حدیث بلبل و گل با اسیر و زندانی!
سراب چیست؟ بجز یک دروغ وهم آلود!
دروغ چیست؟ کتابی پر ازپریشانی!
تو را به حرمت سنگین چشمها سوگند!
بخوان به نام من آن واژههای پنهانی!
گذشت عمر و به زردی کشید این پاییز!
مرا و باغ من و اعتماد قرآنی
من آن فصیحترین آیهی خداوندم
که متهم شدم اینک به نامسلمانی!
رفیق راه من آن کس که عقل میبافد
چقدر بیخبراست از مرام بارانی!
علی گودرزیان (ع پایدار)
فارسیبان خبر