بیا که سبز بمانیم چون کرانهٔ رود
اگرچه دوست ندارد کویرِ زردِ حسود
ببین کبوترکِ پاکِ پَرسپیدِ مرا
که سینه‌سرخ شد از زخمِ دشنه‌های کبود
دریچه‌ها همه دیوار، شیشه‌ها همه تار
عبورها همه ممنوع، راه‌ها مسدود
سکوت‌ها همه یکدست، کوچه‌ها بن‌بست
سرودها همه غمگین، درودها بدرود
خروش‌ها همه خاموش، دادها بیداد
امیدها همه نومید، بودها نابود
کدام بازدم و دم، کدام آمد و رفت؟
کدام بوسه و خنده، کدام گفت و شنود؟
دهانِ خویش فروبسته دید و دوخته یافت
چو زخم، هر که خراشید و لب به شکوه گشود
به جز بلندیِ دار و به غیرِ پستیِ چاه
نداشت زندگیِ هیچ کس فراز و فرود
بیا به بختکِ بیداری‌ام بزن آبی
که می‌هراسم از این خواب‌های خون‌آلود

 

وحید عیدگاه
فارسی‌بان خبر

کد خبر : 550

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوی توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمی شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید