محمدرضا شفیعی‌ کدکنی:
من با نهایتِ اِشراف به شعر عرفانی ایران می‌گویم: در سرتاسر شعر عرفانی ایران، معادلِ این غزل یافت نمی‌شود. این غزلِ "سایه" (هوشنگ ابتهاج) بهترین شعری است که در توحید سروده شده است:

نامدگان و رفتگان، از دو کرانه‌ی زمان
سوی تو می‌دَوَند هان! ای تو همیشه در میان
در چمنِ تو می‌چرد، آهوی دشتِ آسمان
گِردِ سرِ تو می‌پرد، بازِ سفیدِ کهکشان
هر چه به گِردِ خویشتن، می‌نگرم در این چمن
آینه‌ی ضمیرِ من، جز تو نمی‌دهد نشان
ای گلِ بوستان‌سرا، از پسِ پرده‌ها درآ
بوی تو می‌کِشد مرا، وقتِ سحر به بوستان
ای که نهان نشسته‌ای، باغِ درونِ هسته‌ای
هسته فروشکسته‌ای، کاین همه باغ شد روان
مستِ نیازِ من شدی، پرد‌ه‌ی ناز پس زدی
از دلِ خود برآمدی؛ آمدنِ تو شد جهان
آه که می‌زند برون، از سر و سینه، موجِ خون
من چه کنم که از درون، دستِ تو می‌کشد کمان
پیشِ وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم
کز نفسِ تو دم‌ به دم، می‌شنویم بوی جان
پیشِ تو جامه در برم، نعره زند که بردَرَم
آمدنت که بنگرم گریه نمی‌دهد امان

 

فارسی‌بان خبر

کد خبر : 559

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوی توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمی شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید