راهیان کوی یار چهار گروهاند: سالک، مجذوب، سالک مجذوب، و مجذوب سالک.
سالک
سالک کسیست که در ابتدای راهِ حرکت است، و هنوز از سرد و گرم عشق، زهر و شهدی نچشیده، و کام جاناش از مراتب حقیقت بهرهی چندانی نبردهاست.
شیخ محمد لاهیجی، شارح «گلشن راز» میگوید: مسافر و سالک کسی را مینامند که به طریق سلوک و روش، به مرتبه و مقامی برسد، که از اصل و حقیقت خود آگاه و باخبر شود، و بداند که در همین نقش و صورت که مینماید، نبودهاست.
شیخ نجمالدین رازی در «مرصاد العباد» میگوید: سالک کسیست که او را اگرچه به کمند جذبه میبرند، اما به سکونت و آهنگی، در هر مقام، داد و انصاف آن مقام از وی میستانند، و احوال خیر و شر و صلاح و فساد راه را بر او عرضه میکنند، و گاه بر راه، و گاه در بیراه میبرند، تا بر راه و بیراه وقوفی تمام بیابد، تا دلیلی و رهبریِ جماعتی دیگر را بشاید.
مجذوب
مجذوب، عزیزیست که حق تعالی او را برای خود برمیگزیند و او را برای اُنس، اختیار میفرماید، و به آب قدس خود، او را مقدّس میگرداند و مجموع منح و مواهب را به او کرامت میفرماید، تا برسد به جمیع مقامات و مراتب، بیکُلفَتِ کسب و تعبِ طلب. آنان که:
بیرنج طلب، گنج بقا یافتهاند
بیعلم و عمل، از او عطا یافتهاند
مجذوباناند بس لطیف و نمکین
لطفی بهکمال، از خدا یافتهاند
مجذوب کسیست که او را به کمند جذبه میربایند، و بر این مقامات بهتعجیل در غلبات شوق میگذرانند؛ اما بر احوال راه و شناخت مقامات و کشف آفات، و آنچه از خیر و شر و نفع و ضرر بر راه باشد، اطلاع زیادتی نمیدهند. اینان برای شیخی و مقتدایی شایسته نیستند:
عشق غالب شد، خرد مغلوب شد
سالک راه خدا مجذوب شد
سالک مجذوب
آنکه اول سلوک میکند، و آن را تمام میگرداند؛ آنگاه به وی جذبهی حق میرسد. به عبارتی دیگر، این انسان پرشور، ابتدا با کوشش بسیار، قدم در جادهی بیانتهای عشق مینهد و در ادامهی راه، برق عشق از منزل لیلی درخشیدن میگیرد و سالک مجذوب را با سرعتی بیشتر به سوی خیمهی آسمانی محبوب ازلی رهنمون میسازد.
مجذوب سالک
اما مجذوب سالک، عاشق شیفتهییست که سلوکش با جذبهی حضرت حق و معشوق ازلی آغاز میشود، و این کشش الاهی، او را با سرعت برق و باد از تمام منازل و مراتب شریعت و طریقت و حقیقت میگذراند، و به قلّهی بلند عبودیت و توحید شهودی و ذاتی میرساند، و از همانجا یکسر به دیدار رخسار معشوق و لقای حضرت حقِ مطلق نایل و واصل میشود.
سلوکِ این انسان الاهی، در اندکمدتی به نتیجه میرسد، و مسیر هفتادساله را در یک چشمبرهمزدنی طی میکند.
حسینِ شهید(ع) در زمرهی مجذوبانِ سالک است، که همهی راهیان کوی یار میتوانند، با او به کوی و دیار محبوب بروند و سیر آفاقی و انفسی را به مدد عشق و هدایت او طی کنند.
امام حسین(ع) در حماسهی عاشقانهی خود، از هرچه داشت، دست کشید و بُرید، و در اولین گام، خودش را رهایی بخشید، و بعد از آن توانست دیگران را رهایی و معرفت ببخشد.
حکایت نینوا، حکایت پاکبازیست؛ انسان را دعوت میکند که همه چیزش را در آن پاک ببازد. باختن همه چیز بدون امید به بردنِ چیزی؛ و این دلیری میخواهد! «جگر شیر» و «زَهرهی شیر» میخواهد که اگر «جگر شیر نداری، سفر عشق مکن»!
حسین (ع) هر آنچه داشت، در طبق اخلاص تقدیم معشوق کرد. نیّر تبریزی در این مقام گفتهاست:
عنقای قاف را هوس آشیانه بود
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود...
در یک طبق به جلوهی جانان نثار کرد
هر دُرّ شاهوار کِش اندر خزانه بود
پس باید گفت که: گوهر قیام حسین(ع) با ایثار هرچه در اختیار داشت، برای همیشهی تاریخ به صورت والاترین ارزش اخلاقی و زیباترین رفتار انسانی در عالم باقی خواهد ماند، و هر کس که از این چشمهی جوشان، جرعهیی برگیرد و بنوشد، حیات جاودان خواهد یافت؛ چون:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریدهی عالم دوام ما
درجاودانگی سالار شهیدان و حماسهی او بسیاری شاعران و ادیبان و عارفان و سوختهدلان بیتها سرودهاند. در برگهای شعر و ادب فارسی که تورقی حاصل شود، سراسر همه از این شکوه عاشقانه دیده میشود، تا درک بهتری از مجذوب سالک به دست دهد:
کاخیست بلند در کناری
در کشور عشق شهریاری
هستی همه از سر نیازی
اندر کفِ رندِ پاکبازی
بالای بلندِ بارگاهی
افراشته پرچم سیاهی
نقشیست بر آن که نور عین است
روشنگر جسم و جان، حسین است...
هر گوشه نوای شور و شین است
کالای ارادت حسین است
آنجا که بلند تخت شاه است
مشهور به نام قتلگاه است،
در آن شه عشق غرق خون است
بیرون ز مقام چند و چون است
آنان که فتادهاند چندین
پروانه بُدند و شمعشان این...
جور است در این مغازه کالا
صبر و عطش و وفا تولّا
بنهاده به پای یار سر را
بگشوده به روی یار در را
از مکتب عشق، آن یگانه
بربوده نکات عاشقانه...
به قلم: سید حسین باقری
کتابنامه:
رازی، شیخ نجمالدین (1392) مرصادالعباد، به تصحیح محمدامین ریاحی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص 375.
لاهیجی، شیخ محمد (1387) مفاتیح الاعجاز فی: شرح گلشن راز، تحصحیح کیوان سمیعی، تهران: سنایی، ص240.
نیر تبریزی، حجه الاسلام محمدتقی (1359) آتشکدة نیر، تبریز: کتابفروشیهای: هاتف، علمیه، محمدی.