زبان اگر نگوییم مهمترین، یکی از مهمترین مولفه‌های هویت ملی است. برای درک موضوع، در تعریفی ساده هویت را چیستی و کیستی هرکس می‌دانند.  پاسخ به این پرسش که ما چه هستیم و که هستیم ریشه‌ و بنیان همه‌ی اندیشه‌های انسان است. این سخن بنیادین ریشه فطری دارد و در داستانهای کهن ما نمونه‌ی هویت‌جویی فراوان است از جمله در داستان فریدون و نبرد رستم و سهراب است. فریدون پس‌از شانزده سال پنهان زندگی کردن دور از چشم ضحاک، وقتي با مادرش فرانک روبرو می‌شود از او می‌پرسد که من کیم؟ اگر کسی از من بپرسد که کیستم و فرزند کیم باید چه بگویم؟
بگویی مرا تا که بودم پدر؟
کیم من؟ به تخم از کدامین گهر؟
چه گویم کیم؟ بر سر انجمن
یکی دانشی داستانی بزن
و نیز سهراب وقتی بزرگ و برومند می‌شود از مادرش تهمینه کیستی خود را جویا می‌شود:
بر مادر آمد بپرسید از اوی
بدو گفت: گستاخ با من بگوی
ز تخم کیم؟ وز کدامین گهر
چه گویم، چو پرسد کسیم از پدر؟
در هر دو داستان پیش از آغاز قیام فریدون و حرکت سهراب به‌سوی ایران مهمترین کار پرسش از کیستی است.
پس ریشه‌ی هر اندیشه‌ای پرسش، به ویژه پرسش از کیستی و چیستی است.
 وقتی می‌گوییم ملتی دارای اندیشه و فلسفه است این را باید از کدام راه دریابیم؟ باید جستجو کنیم که آن ملت از چه زمانی پرسیدن را آغاز کرده‌ و به پرسش‌های خود پاسخ داده‌ است.
  مهمترین پرسش‌های جهان پرسش از "خود، خدا و جهان" است  که پاسخ به اینها از فکر و اندیشه‌ی فلسفی به‌دست می‌‌آید. برای آنکه بدانیم ملتی دارای اندیشه بوده‌ یا نه راهی نداریم جز آنکه به فکر فلسفی آنها راه پیدا کنیم و فکر تا زمانی که با زبان به ظهور نرسد قابل و ارزیابی و شناخت نیست. همچنین است اگر بخواهیم درباره هویت یک ملت جست‌وجو کنیم باید آنچه در زبان آن ملت به ظهور رسیده را به‌درستی بشناسیم.
  اگر می‌گوییم  زبان مهمترین مولفه هویت ملی است باید تعریفی از "ملت" هم در دست داشته باشیم. ملت گروه‌هایی از مردمی است که با باورها، فرهنگ، تاریخ، جغرافیا، زبان، آداب، رسوم و آیین‌های مشترک به هم پیوند خورده‌اند.
مقصود از زبان ملی در اینجا نه اینکه همه ملت باید با یک زبان سخن بگویند و به گوناگونی گویش‌ها و زبان‌های اقوام بی‌‌اعتنا باشیم، بلکه بدین معناست که آنها درک همانندی از یک زبان واحد داشته باشند به‌گونه‌ای که آن زبان افزون بر نقش ارتباطی نقش پیونددهندگی، فراگویشی، رسمی و نقش و نماد پیونددهندگی و هویت ملی یافته باشد.
  ایرانیان از چندصدسال پیش از میلاد زبان فراگویشی و ملی و فراگیر و مورد توافق داشته‌اند؛ با این ویژگی باید دید که نقش این زبان در  تقویت هویت ملی چیست؟
زبان نزد چنین ملتی نقش بنیادین دارد به نحوی که درازا و پهنای هویت تاریخی ملت را به هم پیوند می‌دهد؛  ما ایرانیان از سویی با زبان فارسی به بیش از هزارسال پیش پیوند خورده‌ایم، از زمانی که کهن‌ترین نوشته‌های نظم و نثر با آن نوشته شده‌ است، و از دیگرسو در هر کجا و با هر زبان و گویشی با این زبان با هم پیوند عاطفی و ملی برقرار می‌کنیم.
  فراموش نکنیم اگر برای زبان فارسی تنها نقش ارتباطی قائل شویم برداشت و شناسه‌ای نارسا و ناکافی از آن ارائه داده‌ایم. زبان فارسی از دیرباز در بین ایرانیان فراتر از ارتباط، عامل همبستگی و یکپارچگی ملی بوده است.
  در درازنای هزارسال گذشته به خاطر اندوخته‌های فراوان در زبان فارسی ما برای فهم بنیان‌های ملی و فرهنگی خود از تاریخ و فلسفه گرفته تا اخلاق و ادبیات همواره نیازمند فهم و درک ژرف از محتوای زبان فارسی بوده‌ایم، بنابراین تاریخ و هویت ما از پیش از ميلاد تا زمان اسلام در زبان فارسی روان است و با همین زبان به امروز رسیده است.  
  آیا کسی می‌تواند بگوید که شاهنامه فردوسی تنها کتاب شعر و ادبیات است؟ شاهنامه کتابی انباشته از هویت دینی، فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی و زبانی است و همه اینها را در زبان فردوسی می‌یابیم و به همین خاطر است که شاهنامه برای همه ایرانیان با هر زبان و گویشی، خوانده، فهمیده و درک می‌شود. اقوام ایرانی شاهنامه را دوست دارند و می‌خوانند و به تقلید از آن شاهنامه‌هایی نیز سروده‌اند؛ مثلا در زبان لکی مثنوی "بهمن و فرامرز" و یا داستان "دار جنگه" را داریم که به تقلید و یا وام گرفته از داستانهای شاهنامه است و یا شاهنامه به زبان کردی داریم که استاد شهرام ناظری هم بخش‌هایی از آن را به زیبایی خوانده است و یا  هموطنان آذربایجانی رستم‌نامه‌هایی برگرفته از  شاهنامه فردوسی به زبان ترکی دارند که  نقش و جایگاه رستم اسطوره ایرانی را بازنمای کرده کرده است.

محمدجعفر محمدزاده

کد خبر : 769

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوی توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمی شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید