برپایه منابع تاریخ اساطیری ایران، فریدون پادشاهی است با «داد و دهش» و در دوره او مردم خردورز و بیاندوه زیستهاند.
فردوسی داستان دوره پانصدساله پادشاهی او را در ۱۰۷۵ بیت آورده و در روایت خود این دوره را دوره دانایی میداند:
زمانه بیاندوه گشت از بدی
گرفتند هرکس ره بخردی
(فریدون، بیت ۴)
بیاندوهی یا شادمانی نتیجه خردورزی است. شادمانی بیدلیل، سرچشمه از عقل و خرد ندارد و نوعی احساس غریزی است، اما خردمندی در نهاد خود شادیآور است و شادی پایدار با خرد به دست میآید.
▫️سرچشمه شکوه و نیکبختی مردم در دوره پادشاهی فریدون «داد و دهش» او بوده است؛ آنگونه که حکیم گفته: «به داد و دهش یافت آن نیکویی» و اینجا نیز خردمندی را نشانه دیگر این آن میداند. همین خردمندی است که بنیاد بد را برمیچیند و پادشاهی دیرپای فریدون را مقبول مردم زمانه میکند که به تعبیر حکیم، دوره او را «برآسوده از بدی» میشناسیم:
ورا بُد جهان سالیان پانسد
نیفکند یک روز بنیاد بد
(همان، بیت ۱۱)
بنیاد بد قانون، روش، سنت و اندیشهی بد است که تباهی به بار میآورد.
▫️«داوری» در شاهنامه افزون بر معنای رایج، به جنگ و جدال، بگومگو، گیرودار، نارضایتی مردم و معنیهایی از این دست نیز گفته شده است. حکیم در ده بیت آغازین داستان فریدون به ترتیب خردمندی را باعث شادمانی و برچیده شدن بساط بگومگوهای بیحاصل و داوری و جدال و ستیز میداند و میگوید:
دل از داوریها بپرداختند
بهآیین/ بدآیین یکی جشن نو ساختند
(همان، ۵)
وقتی از زبان فردوسی درباره بهآیین بودن چیزی میشنویم به معنی پسندیده و مورد قبول و مورد وفاق اجتماعی بودن است. در اینجا وقتی مردم از جنگ و ستیز و داوری آسوده میشوند میتوانند آیین پسندیده اجتماعی داشته باشند.
▫️حکیم فردوسی به استناد آغاز و پایان شاهنامه گویی از فراز تاریخ همه دورههای ایران و جهان را از کی نخستین تا زمان خود دیده و جهان را تا پایان از نظر گذرانده است و چون کسی که همه جهان را زیسته باشد، آنگاه که از عمر پانصدساله شاهی فریدون میگوید، بیدرنگ پنداری زشت و بنیادبربادده را یادآوری میکند: از فراز تاریخ آزمندی فرزندان فریدون را که به برادرکشی آنها منجر خواهد شد را یادآوری میکند و پندی همیشگی میدهد: حتی اگر فرزند فریدون باشی با شکوه و شوکت پانصدساله، آزمندی و بیخردی آفت تو و جامعهی تو و کمینگاهی سخت برای توست:
جهان چون بر اوبر نماند ای پُسر
تو نیز آز مپرست و انده مخور!
(همان، ۱۲)
محمدجعفر محمدزاده