۱- در آستانهٔ هفتاد سالگی زیست پُررنگ و بار استاد جلال رفیع هستیم. برایم مایه مباهات است که بنویسم قریب چهل سال از ارادتم و مرحمت ایشان می‌گذرد و پیوسته این سروده‌اش را بر لب دارم:
یادت به خیر که با دلشکستگی
پا بر سر شکسته دنیا گذاشتی
فردای ما ز غصه دیروز جان سپرد
دیروز را به وعده فردا گذاشتی
۲- رفیع قلم، ایمان و ایران را در آمیخت و از خیابان رنج به بزرگراه درک رسید. تجربه و پُختگی تاریخی‌اش سبب شد فرا رخداد را ببیند و از خشم‌گویی
و خشن‌نویسی بپرهیزد. نه شیفته محور نوشت و نه نفرت پراکن. زندگی هوشمندانه را بر حیات ناسنجیده ترجیح داد.
۳-رفیع هوشیار، روزگاری که دید «اکذب»، «احسن» قلمداد می‌شود و روال رو به زوال نهاده، معتدلانه حاشا را به تماشا نشست و بی هیاهو و خروش سر در کار خود بُرد. «محرم دل طوفانی خویش شد و به گوشه نشینی روی آورد تا غبارها بنشیند. زمانی هم که مقتضی موجود و موانع مفقود بود. خیرخواهانه و انسان دوستانه از شیوه خود بیرون نیامد. خلوت گزیده، انزوا را بر اشتهار مرجح دانست و ذوق خود را به ولنگاری نیالود.
۴۔ رفیع ره شناس، اوان جوانی، عقل پذیرانه منصب گریز شد. همبندی حاکمان رفیع را نفریفت. کار به دست‌های دهه‌های اخیر او را به سبب داغی که از پیشا ۱۳۵۷ بر سینه داشت، اصحاب سجن» می‌نامیدند و می‌خواستند رفیع  را تا رتبه‌های صدر دیوانی برکشند، اما او از همان زمان با دلبستگی به قلم، همهٔ پیشنهادها را رد کرد. همنشینی در تحریریه‌ها را به همسایگی کارتابل/ کارپوشه اداری برتری داد و با دریافت غم زمانه، این چنین سرود و نوشت:
در کام قلم ز جان من خون می‌ریخت
در صفحه چو اشک چشم مجنون می‌ریخت
آن دل که نثار دوست باید می‌شد
خون می‌شد و قطره قطره بیرون می‌ریخت
۵- بارها گفته‌ام که شناخت جهان مطبوعات ایرانی بر اساس شناسنامه روزنامه‌ها و مجله‌ها، وافی به مقصود نیست.  تاریخ روی صحنه نشریه‌ها همیشه واقعیت‌ها و حقیقت ماجراها را نشان نمی‌دهند و این پاشنه آشیل/ چشم اسفندیار پژوهشگرهای خلف است. هیچ‌جا نوشته نشده که استاد جلال رفیع از سال ۱۳۵۸ به تنهایی یک مرکز استعدادیابی و نسل پرورانه برای روزنامه‌نگاری کشور بود. علت غایی، بانی حقیقی، ایده‌پرداز اصلی و فکرآفرین بسیاری از رویدادهای برکت‌خیز، اوست.
کسانی که رفیع به عرصه قلمزنی و سکانداری مطبوعاتی آورد یا راهشان را گشود، در دهه‌های پسین، استادهای نامور و مدرس‌های سرشناس شدند و صدها شاگرد مبرز تربیت کردند. میزان نقش او در مشی مؤسسه اطلاعات ناگفته
مانده و سهمش را در گشایش ستون "دو کلمه حرف حساب" تا شکل گیری مؤسسه مطبوعاتی گل‌آقا فقط زنده یاد کیومرث صابری بر زبان رانده است.
۶- تبّحرها و چیره دستی‌های گوناگون استاد جلال رفیع را نباید از یاد بیرد. طنزپرداز، شاعر، حقوقدان، روزنامه‌نگار، موسیقیدان و شماری ساحت دیگر که باید او را ذوالفنون و به چندین هنر آراسته دانست. جوشش بی‌فروکش گفتاری
و نوشتاری، قریحه خدادادی و آوای خوش ایشان، تحسین شنونده‌ها را در هر سطح بر می‌انگیزد.
بنیان‌گذاری نشر و نشریه و انجمن‌های هنری، داوری جشنواره‌های فیلم
و مطبوعات، آثار فراوان قلمی از ستون تا متون و کتاب آفرینی، مباحث دیگری از کارنامه درخشان اوست که امیدوارم دیگران به هر یک جداگانه بپردازند.
عمرش شادمان و پرشمار

سیدفرید قاسمی
 
منبع: جلوه رفیع جلال، ارجنامه فرزانه فروتن و روزنامه‌نگار ادیب جلال رفیع، مؤسسه اطلاعات

کد خبر : 772

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوی توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمی شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید