(بخش نخست)
داستاننویسی مدرن افغانستان با نشر رمانوارۀ «جهاد اکبر» مولوی محمدحسین پنجابی در سال ۱۲۹۸ هجری خورشیدی شروع میشود، اما پیشاز رسیدن به این سال، ادبیات داستانی مدرن مقدمهای دارد که کوتاه به آن اشاره میکنیم. در دوران امارت حبیبالله سراجالملت و الدین که پدر شاه امانالله است، خانوادۀ محمود طرزی که در دوران امیر عبدالرحمان خان به ترکیه تبعید شده بود به کشور برمیگردد. او که در ترکیه با ادبیات داستانی مدرن آشنا شده است با گرفتن اجازۀ نشر سراجالاخبار از امیر حبیبالله شروع میکند به معرفی و ترویج «رمان و ناول» و خود نیز آثاری را از ژول ورن و دیگر نویسندگانِ فرانسه ترجمه میکند و در سراجالاخبار به نشر میرساند. با آنکه امروز در کتابها و در تاریخ ادبیات معاصر افغانستان از مولوی محمدحسین پنجابی و رمانوارۀ جهاد اکبرش بهعنوان نخستین اثر داستانی جدید افغانستان یاد میشود و همچنان از محییالدین انیس بهعنوان دومین کسی که در عرصۀ معرفی این نوع ادبی جدید، رمانوارۀ «ندای طلبۀ معارف» و مطالبی دربارۀ ادبیات داستانی به نشر رساند، اما آغازگر این راه و کسی که ادبیات داستانی جدید را به افغانستان آورد و معرفی کرد، محمود طرزی است. طرزی هدفش را از نشر این آثار در یادداشتی بر ترجمۀ «فاجعۀ پاریس»، نوشتۀ قادیه دومنتهپن چنین بیان کرده است: «افسانهگویی و افسانهشنوی یک حس طبیعی بشر میباشد. از ابتدای ایام طفولیت گوش انسان به افسانهشنوی عادت میگیرد. حتی اکثر مردمان را تا افسانه نشنوند خواب نمیبرد. در این اعصار آخر زمان، چنانچه در همهچیز یک تبدل و نوی به ظهور آمده، افسانهها نیز طرز نوی پیدا کرده که به افسانههای کهنه و قدیم ما هیچ شباهت به هم نمیرساند. و افسانههای این وقتها را در فرانسه و ممالک عثمانی رومان میگویند و در انگلستان ناول مینامند. رومانها و ناول در این وقت از مهمترین آثار ادبیۀ قلمیه شمرده میشود. زیرا ناولنویس کمال اقتدار قلم خود را در باب تصویر نمودن خیال به حقیقت صرف مینماند… و مقصد ما از نشر این ناول یا رومان یا افسانه دو چیز است: یکی اینکه طرز افسانهگویی زمان حاضر را بر خوانندگان گرام عرض نماییم؛ دیگر اینکه از اقوال عجایب و غرایب ممالک متمولۀ اروپا و شقاوتها و جنایات خونریزانهای که در آن پیش میشود معلومات بدهیم تا معلومات شود که در لباس مدنیت چه وحشتها مستتر است.»
محمود طرزی در اوایل کار و دگرگونی نثر منشیانۀ دیوانی پیشنهاد میکند همانندی که سخن میگوییم بنویسم و از زبان کوچه و بازار در نوشتن استفاده کنیم، اما بعدها به فارسی معیار و نوشتاری روی آورد، که در سال چهارم نشر سراجالاخبار مشهود است.
با آمدن ماشین چاپ به کشور در دوران حبیبالله و برگشت درسخواندههایی که در عثمانی آن زمان و هند بریتانیوی تحصیل کردهاند و آغاز به کار مدرسه/ مکتب حبیبیه در کابل، فضای فرهنگی کشور اندکی تغییر میکند. مولوی محمدحسین پنجابی که خود درسخواندۀ دانشگاه علیگره هند بریتانیوی وقت بود و به زبانهای فارسی و پشتو و اردو و انگلیسی تسلط داشت، شروع به نوشتن رمانوارۀ جهاد اکبر کرد که در مجلۀ معرف معارف که خود پنجابی مدیر آن بود، از ۱۲۹۸ تا ۱۳۰۰، بدون نام نویسنده آن، منتشر میشود. اکنون از این رمانواره تنها چهار فصل آن باقی مانده است و بقیه در دسترس نیست. رمانوارۀ جهاد اکبر دربارۀ تلاش و پیکار مردمان افغانستان در ضدیت با استعمار انگلیس است که داستان جهاد و مبارزۀ وزیر محمد اکبر خان را علیه این استعمار روایت میکند؛ یعنی رمانوارهای که آمیزهای از تخیل و تاریخ است. جهاد اکبر نه نثر و زبان رمانهای امروزی را دارد و نه کاملاً زبان افسانهای و نقالی افسانهها را. میشود گفت که آمیزهای است از نثر قدیم و جدید: «شخصی که کار کند و کار هم کلان مثل جهاد، و در ضمن آن تجارت با سیاست هم منظم شده باشد، ضرور مدعیان و حاسدان میانگیزاند. قوم انگریزی مع سپاه سکهه و هندو و مسلمان دشمن ملی و مالی داشته. کرنیل جوزف خصوصیت ذاتی هم به او میپرورانید، نصف طایفۀ والی مخالف او گردید که در میانشان تفرقه انداخته و آنها دیگر کافرها را از کدول و بشال تا کلم نیلول با خود متفق ساخته و بهر قسم بر مال و جانشان تیار بودند. خسربره کابلی که گل جانش به سگهای گذرگاه انداخته بود و مرده نیمخوردهاش را زنش برده برادر و پدر و قبیله خود را غیرت جاهلیت داده بر دشمن مارگرت و اکرم و گلخان کوچه مرادخانی را خیستانده بود. آن خسربر با بچه کاکای اکرم در بخارا دیده میشد، چرخ را در کینه با پسر یا عمو تشبیه دادهاند و این اودرزاده اکرم فقط بههمینسبب قتلش میخواست که چرا اینقدر نام پیدا کرده است.»
ازآنجاکه نویسنده بدون ذکر نام این رمانواره را منتشر کرده بود تا دهۀ شصت هجری خورشیدی سدۀ چهارده کسی نمیدانست که نویسندۀ آن کیست. عبدالحی حبیبی برای نخستین بار در کتاب «جنبش مشروطیت» مینویسد که نویسنده رمانواره جهاد اکبر مولوی محمدحسین پنجابی است که او خود نیز از مشروطهخواهان دور اول حساب میشود که در دوران پیشاز شاه امانالله یازده سال را در زندان گذرانده است.
همانندی که نوع ادبی داستان کوتاه و بلند و رمان در زبان فارسی از غرب آمده و این دو نوع ادبی در ادبیات داستانی کهن ما وجود نداشته است، نویسندۀ نخستین رمانواره یا ادبیات داستانی جدید افغانستان نیز یک غیرافغانستانیای است که اصالتاً هندی است و در آنجا درس خوانده است.
همینگونه محمود طرزی که ادبیات داستانی مدرن را به افغانستان میآورد، او خود در عثمانی (سوریه و ترکیه) تحصیل کرده است و بیشتر متأثر از سیاست و نگاه «ترکان جوان» است. این نکته قابل یادآوری است و مهم که باز همین محمود طرزی که میخواهد ادبیات داستانی جدید را در افغانستان ترویج کند اطلاعات و معلومات کافی دربارۀ این نوع ادبی جدید ندارد، چون در زمان او نویسندگان بزرگی در جهان آثارشان را منتشر کرده بودند که در ترجمههای طرزی ما تنها آثار علمی تخیلینویس معروف، ژول ورن و داستان «فاجعۀ پاریس»، نوشتۀ قادیه دومنتهپن و امثال آن را داریم. درحالیکه در دوران طرزی آثار ویکتور هوگو، گی دو مو پسان، بالزاک، فلوبر، امیل زولا در فرانسه، آنتوان چخوف، پوشکین، گوگول، تولستوی و داستایفسکی در روسیه، مارک توین، چارلیز دیکنیز، مری شرلی، و بقیه در ادبیات انگلیسی منتشر شدهاند، اما در نوشتههایی که از طرزی باقی مانده است ما به چنین نامها برنمیخوریم.
پساز جهاد اکبر، رمانوارۀ «تصویر عبرت» منتشر میشود، پسازآن «مکالمات روحانی در خصوص حیات حقیقی»، «ندای طلبۀ معارف» و رمانوارۀ «جشن استقلال در بولیویا» که این پنج اثر نخستین را رهنورد زریاب، به نام خمسۀ اولیه یاد میکند.
سالها پساز نوشتن این رمانوارهها، نخستین داستان کوتاه در افغانستان به نام «پانزده سال قبل»، از محمدهاشم شایق، معروف به شایق افندی، در سال ۱۳۱۱ منتشر میشود. برخلاف رمانوارههای یادشده که بعضی ویژگیهای رمان را دارد، پانزده سال قبل ویژگیهای بسیاری از داستان کوتاه را در خود دارد؛ مانند پیرنگ، تصویرسازی، توصیف و شخصیتپردازی نشاندهنده شناخت و تسلط نویسنده از داستان کوتاه.
منوچهر فرادیس
نویسندۀ افغانستانی مقیم ایران