[یادی از دانشمندِ فقید و خادم بزرگ فرهنگ ایران؛ مجتبی مینوی در زادروز ایشان]
مینوی هم رفت و به جهان مینوی خود وصل شد (ششم بهمن ۱۳۵۵). او از خاندانی بود که همه قبیلۀ او عالمان دین بودند. از مدت هفتاد و سه سال که بزیست، پنجاه و پنج سالش را در راه کسب معارف و علوم اسلامی و ایرانی و نشر تحقیقات و مطالعاتی که عمیقاً حاصل کرده بود، مصروف کرد.
هیچ ماه و سالی را به بطالت نگذرانید. از یک کتاب به کتاب دیگر میپرداخت و از یک کتابخانه به کتابخانۀ دیگر میرفت. همهجا و همهوقت در مزرع فضل و ادب خوشهچینی میکرد و همهوقت خوشهچینان از خرمن معرفتش بهرهوری مییافتند، خواه آنکه در محضرش بودند و خواه آنکه نوشتههایش را میخواندند.
شاید اغراق نباشد اگر بگویم تمام کسانی که در بیست سال اخیر به چاپ متون فارسی پرداختهاند، به نحوی از انحاء از نتایج خدمت و زحمت مینوی در راه شناساندن نسخ خطی بهرهوری بردهاند.
مینوی دانشمندی بود که پنجاه و چند سال کتاب میخواند و در کتاب خواندن کمرقیب بود. او هر کتاب را که میخواند بسیار دقیق میخواند. هیچ کتابی نیست که او خوانده باشد و در حواشی آن چند نوع یادداشت نکرده باشد.
از خصایص ممتاز مینوی بیضنتی و بیبخلی او در نشر علم بود. هرچه میدانست میگفت و همیشه خبرآور تازههای علمی بود. اما آنچه نمیدانست پوشیده نمیکرد. صریح میگفت «نمیدانم». از گفتن «نمیدانم» خجلت نمیکشید لذت هم میبرد.
ایرج افشار
نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی
ج ۱، صص ۴۸۳-۴۹۹
*ضَنّت: بخیلی، دریغ کردن